* دکتر علی شریعتی میگوید مساله حقوق زن ونقش آن در طول تاریخ ، و به خصوص در سه سده اخیر که یک مساله علمی و فکری است و مذهبها، فلسفه ها و نظام های اجتماعی مختلف جهت گیری های مختلفی دراین باره داشته اند
* او میگوید حقوق اجتماعی و به خصوص ویژگیهای انسانی زن، پس از جنگ جهانی دوم، در مجامع علمی و جریانهای اجتماعی و سیاسی جهان مطرح شده است . او دلیل این امر را جنگ جهانی دوم میداند . به عقیده شریعتی این جنگ روابط خانوادگی را متلاشی کرد ، ارزشهای سنتی و مذهبی و نیز مراسم و رسوم اخلاقی و اخلاق و معنویت اجتماعی را درهم ریخت
* او معتقد است که دوره پس از جنگ ، از نظرفکری و اخلاقی تاثیر بسیار انحرافی ناگهانی در نسل بعد از جنگ داشت که همواره زن حامل آن بود.
* به عقیده شریعتی، این تنها خشونت و جنگ نیست که عامل تغییر ارزش ها است، علاوه بر جنگ ، مطرح شدن " جنسیت " نیز در این امر اهمیت دارد. شریعتی توضیح میدهد که غرب پیش از اینها از نظر فلسفی و فکری ، اجتماعی و تولیدی ، و تمدنی و فرهنگ با سدههای میانه و مذهب کاتولیک درگیر مبارزهای همه جانبه شد و باهمه قیدها، ارزش های اخلاقی و فکری و اعتقادی که کلیسا به نام دین از آنها دفاع میکرد، در افتاد و نابود کرد.
* به عقیده شریعتی با پیروزی بورژوازی بر حاکمیت حقوقی و اخلاقی و روحی و علمی کلیسا، همه قیدها وبندها و ارزشهای مثبت و منفی درباره زن که در مجموع به نام دین حمایت میشد در برابر فرهنگ بورژوازی نابود شد و به ناگهان مساله آزادی جنسی مطرح گشت.
* زن چون میدید که زیر این شعار همه محرومیت ها و قیدهای ضد انسانی او نیز از بین میرود، از شعار آزادی به شدت استقبال کرد.
* شریعتی معتقد است آن چه که امروز به نام علم بیان میشود بینش بورژوازی است و با آمدن فروید و مکتب علمی جنسی او، یعنی اصالت جنس، طبقه بورژوا که اصولا طبقه پستی است و یک نظام ضد انسانی دارد که در چارچوب آن جز پول هیچ ارزش متعالی انسانی دیگری درک نمی شود، مجموعه ارزش ها و احساس ها و نبوغ ها را بر اساس اقتصاد به معنی لختی و عریانی و تفسیر کرد. به این ترتیب تجلی های روحی و عمیق انسانی و استعدادهای خدایی انسان همگی جلوه عقدهای گوناگون سرکوب شده جنسی وانمود شد وروابط انسانی در پرتوی روابط جنسی توجیه گشت. فروید مکتب جنسی خود را واقعیت گرایی (رآلیسم) نامید و به وسیله آن آدمی را در حد یک حیوان جنسی و اقتصادی خلاصه کرد.
* شریعتی معتقد است که علاوه بر دگراندیشان دست سوم و چهارمی کشورهای جهان سوم، که ارمغان فروید را به نام "بت علم" می پذیرند ، یک عامل دیگر نیز در گسترش فرهنگ بورژوا در جهان اسلام نقش حیاتی دارد و آن گروه های ارتجاعی و انحرافی هستند که می خواهند با تعصبها و سنت های منحط و غیر انسانی خود، خویشتن را حفظ کنند.
* به عقیده او این گونه افراد همگام و همراه با فرویدیسم، زمینه را برای پذیرش دعوت به اصالت جنس فراهم می کنند. شریعتی میگوید این گروه با ایجاد بدبینی درنسل جوان و بخصوص زنان از طریق قید و بند و محرومیت آنان ازهمه حقوق انسانی و مذهبی خود، بهترین همکار بورژوایی است که به یلگی و رهایی زن فرامیخواند.
* شریعتی راه حل مساله زن را نه در دعوت به اصالت جنس، و نه در دعوت متعصبان، هیچ یک نمیداند، بلکه آشکارا بیان میکند که یکی از عوامل بزرگی که میتواند جوامع شرقی را در برابر هجوم فکری و فرهنگی غرب که یکی از وجوه آن زندگی زن مدرن است توانایی مقاومت ببخشد، داشتن فرهنگ غنی، تاریخ سرشار از زیبایی و تجربه و ارزش و عقیده و نیز حقوق انسانی مترقی و به ویژه چهرههای بسیار پر شکوه و کامل انسانی در مذهب و تاریخ است.
* او جوامع اسلامی را از این جهت دارای توان بالقوه بسیاری میداند که میتوانند با تکیه و با احیای آن و با رواج ارزشهای انسانی موجود در فرهنگ و در گذشته خود نسل جدید را توانایی مقاومت در برابر غرب ببخشند.
* از آن جا که او ارزش های اهل بیت را منحصر به قوم خاصی، نه شیعیان و نه مسلمانان، نمیداند اسوه بودن آنها را برای تمامی بشریت در ابعاد گوناگون اعلام میکند.
* شریعتی در نگاهی آسیب شناسانه به معتقدات رایج مسلمانان میگوید که معمولاً در ذهن ما دو مساله باهم مخلوط میشود در حالی که باید از هم تفکیک شوند و آن تفکیک سنت از مذهب است.
* حقوق اسلامی ، ارزش های اسلامی، دستورها و قوانین اسلامی در مورد زن، خانواده و همه چیز با سننی که در داخل جامعه بومی در طول تاریخ درباره زن و خانواده و جنسیت ساخته میشوند، ترکیب میگردند و تعصبات آن جامعه را میسازند.
* به عقیده شریعتی هم متعصبان ما هنگام دفاع از معتقدات خود، و هم درگراندیشان ما درنقد آنها، به تفکیک این دو مقوله از یکدیگر توجه نمی کنند. متعصبان در دفاع از دین، از سنن غیرمذهبی نیز دفاع میکنند و دگراندیشان ما نیز هنگام نقد این سنن، عقاید اسلامی را نیز به نقد می کشند.
* شریعتی معتقد است ما مسلمانان عقیده داریم که حقوق اسلامی برخاسته از فطرت است. این قوانین همان قوانینی است که ساخته دست و اراده خالق قوانین طبیعت است و به نظر او قوانین طبیعت کهنه نمی شود از این رو قوانینی که بر اساس این ناموس کلی خلقت پی ریزی میشود، کهنه نمیشوند. اما سنتهای اجتماعی، زاییده نظام تولید، نظام مصرف، نظام فرهنگی نو و نظام اجتماعی است. این نظام وقتی دورهاش تمام میشود تحول پیدا میکند، عوض میشود، کهنه میشود، عبث و منحط میشود و حالت ارتجاعی میگیرد و منفی می شود یا مانع ترقی میگردد.
* شریعتی میگوید چهره فاطمه چهرهای است که اگر درست ترسیم شود ، اگر آن چنان که واقعا بوده، آن چنان که واقعا میاندیشیده، سخن میگفته، زندگی میکرده، آن چنان که در مسجد نقش داشته، در شهرنقش داشته، در خانه نقش داشته، در زمان نقش داشته، درمبارزه اجتماعی نقش داشته، در اسلام نقش داشته، در تربیت فرزند نقش داشته، آن چنان که بوده، همه ابعاد بزرگ ماوراییش برای این نسل تصویر و معرفی شود، نه تنها مسلمان بلکه هر "انسان دوستی" که وفادار به ارزشهای انسانی و معتقد به آزادی حقیقی انسان و زن است، معتقد میشود و او را به عنوان بزرگترین تصویر و بزرگترین الگو برای پیروی امروز خواهد پذیرفت.
* شریعتی در مقایسه میان نظام خانواده در اسلام با غرب میگوید مساله خانواده و اصالت خانواده از مسایل بسیار اساسی وعمیق در اسلام است. به نظر شریعتی سنگ زیرین همه مسایل زنان، تصویر اسلام از خانواده است.
* به عقیده شریعتی نوع تکیه غرب به مساله زن در مسیر اصالت فردی زن میباشد. یعنی زن رااز خانواده بیرون میآورد و او را یه عنوان یک موجود انسانی مطرح میکند و برای او حقوق اختصاصی و اصیل قایل میشود.
* به عقیده شریعتی اصالت فرد نه تنها جامعه را به عنوان یک بنای کامل و پیوسته، متزلزل کرده است ، بلکه خانواده راهم متلاشی کرده است. اصالت فرد، زن را به عنوان عضوی از خانواده از میان برده است و در عوض او را به عنوان یک فرد کامل د رجامعه مطرح کرده است. این تصویر از زن ، شکل ازدواج و تشکیل خانواده را به صورت یک مناژ) Menage) و نه فامیل، به گونه ای که زن و مرد را به عنوان دو موجود تمام در کنار هم مینشاند در حالی که دراسلام اصالت خانواده، زن ومرد را به عنوان دو موجود نیمه تمام که در خانواده، یک موجود تمام را میسازند و مکمل یکدیگرند، مطرح میکند.
* شریعتی از دو نوع حجاب سخن میگوید اول حجابی است که نشان سنتی است که به زن تحمیل میگردد. شریعتی میگوید این گونه از حجاب در زن همواره ایجاد عقده و نفرت از مذهب میکند و با از میان رفتن اجبار نیز از بین میرود. اما نوع دوم حجاب به عقیده شریعتی حجابی است که نشان عقیده و جهان بینی خاصی است، نشان الگوی بدیل مدرنیسم جنسی است. به عقیده شریعتی این نوع حجاب، دیگر به قالب و شکل، چادریا روسری یا... ، بستگی ندارد و بیشتر به معنای آن می اندیشد.
علی شریعتی . مجموعه آثار . ج 21